مردی که برای فراری دادن زن معتاد اقدام به قتل شوهرخواهر او کرده بود بعد از ۱۰ سال پای میز محاکمه رفت.
متهم ۱۰ سال قبل برای نجات زنی به نام افسانه از دست خانوادهاش مقابل خانه او رفت و شوهرخواهر این زن به نام شهرام را کشت.
۱۰ سال قبل زنی به پلیس گزارش داد افرادی همسرش شهرام را مقابل در خانهاش کشتهاند. او گفت به سر شوهرش شلیک کردهاند.
با حضور ماموران در محل و آغاز تحقیقات پلیس متوجه شد عاملان قتل احتمالاً در یک قرار قبلی در محل حاضر شدهاند. به این ترتیب پلیس همسر مقتول را تحت بازجویی قرار داد. این زن که آیناز نام دارد گفت: خواهرم افسانه به مواد مخدر اعتیاد شدید دارد. شهرام تصمیم گرفت او را به مرکز ترک اعتیاد ببرد و بستری کند. افسانه به این کار راضی نبود به همین دلیل مقاومت میکرد. تا اینکه روز حادثه شهرام از دوستانش کمک خواست تا بتواند او را به مرکز ترک اعتیاد ببرد. زنگ در خانه را به صدا درآوردند، شهرام که فکر میکرد دوستانش هستند در را باز کرد؛ اما همان لحظه به سر شوهرم شلیک کردند.
ماموران متوجه شدند احتمالاً افسانه در این قتل نقش داشته است. با بازداشت زن معتاد او گفت: من در قتل نقشی نداشتم. فقط از دو دوستم پیمان و بهروز کمک خواستم تا من را از دست شهرام نجات دهند. به آنها گفتم بیایید و من را فراری دهید، قرار نبود کسی کشته شود.
به این ترتیب بهروز و پیمان بازداشت شدند. با اعتراف متهمان، پرونده در دادگاه کیفری استان تهران به جریان افتاد. اولیای دم درخواست قصاص کردند و متهمان پای میز محاکمه رفتند.
در جلسه رسیدگی به این پرونده پیمان جزئیات قتل را توضیح داد و گفت: من اصلاً نمیدانم چرا این کار را کردم. حالم اصلاً خوب نبود. مشروب و مواد زده بودم. من و بهروز برای نجات افسانه رفته بودیم؛ اما نمیدانم چرا شلیک کردم.
سپس افسانه در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من از بهروز و پیمان خواستم بیایند مرا نجات دهند. چون شهرام مرا در خانه زندانی کرده بود. اصلاً موضوع اسلحه را نمیدانستم.
در ادامه بهروز نیز جزئیات را توضیح داد و درخواست بخشش کرد. در پایان قضات پیمان را به قصاص و بهروز را به حبس محکوم اما افسانه را تبرئه کردند.
مدتی بعد دو نفر از اولیای دم اعلام گذشت کردند و اولیای دم دیگر نیز برای اجرای حکم اقدامی نکردند در نهایت بعد از گذشت 10 سال متهم اصلی درخواست تعیین تکلیف کرد. او گفت: 10 سال در زندان بودن به اندازه 100 سال به آدم میگذرد. من روزهای سختی را تحمل کردم و تاوان کارم را پس دادم. درخواست دارم قضات من را آزاد کنند تا اولیای دم تصمیم خود را بگیرند.
با پایان جلسه دادگاه، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.